بازی نفسگیر پوتین میان ایران و اسرائیل
دانیل برامبرگ، تحلیلگر مسائل منطقهای، مدیر مرکز مطالعات دموکراسی و حکومت داری در دانشگاه جورج تاون، و عضو ارشد غیر مقیم در پروژه دموکراسی خاورمیانه با انتشار یادداشتی در پایگاه تحلیلی رسپانسیبل استیتکرفت (وابسته به موسسه کوئینسی) با عنوان «چگونه اوکراین مناسبات سه طرفه روسیه، اسرائیل و ایران را پیچیدهتر میکند» ضمن تحلیل سیاستهای خاورمیانهای ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه، تاثیر این سیاستها را بر رفتار و روابط روسیه با بازیگران منطقهای را بررسی کرده است.
اکوایران این مقاله را در دو بخش منتشر میکند که بخش ابتدایی آن در ادامه ارائه میشود:
حفظ روابط دیپلماتیک با بازیگران کلیدی منطقه
یکی از مشاوران سابق امنیت ملی رژیم اسرائیل اخیرا ادعا کرده که روسیه در مورد فعالیتهای منطقهای ایران در خاورمیانه با اسرائیل موضع مشترکی دارد. اگر هدف از این ادعا ایجاد فشار روی مسکو (ویا تهران) بود، احتمالا تیرش به سنگ خورده است. به نظر میرسد، ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه، احتمالا مشکلی با فعالیتهای ایران نداشته باشد و حتی شاید از نظر استراتژیک آن را مفید می داند.
هدف اصلی روسیه دفاع از منافع امنیتی خود است و برای این منظور روابط دیپلماتیک با بازیگران کلیدی منطقه دارد که همگی در اثرگذاری بر مسائل ژئواستراتژیک مهارت دارند.
پیچیدهتر شدن دیپلماسی خاورمیانهای پوتین
اگر حفظ چنین روابطی از ابتدا برای مسکو یک چالش بوده است، رویدادهای اخیر در همسایگی نزدیک روسیه، دیپلماسی خاورمیانه برای پوتین را پیچیدهتر کرده است.
در سلسله مراتب منافع امنیتی مسکو، اولویت اول و حیاتی مسکو تضمین این مسئله است که سیاست داخلی چهارده کشوری که با آنها مرز مشترک دارد، تهدیدی برای روسیه و شاید بیشتر از همه، برای حکومت پوتین ایجاد نکند. در این شرایط، اکنون تنشهای جدی اخیر با ایالات متحده بر سر اوکراین و اعتراضات اوایل ژانویه در قزاقستان، توجه مسکو را به خود جلب کرده است.
پسلرزههای انفجار چند بمب ژئواستراتژیک در خاورمیانه
پسلرزههای ناشی از این رویدادها به خاورمیانه رسیده و توجه تمامی قدرتهای کلیدی را به خود جلب کرده است. ایران، سوریه، اسرائیل، ترکیه و کشورهای عربی خلیج فارس در یک موضوع اشتراک دارند: آنها می خواهند روابط با مسکو را به گونهای حفظ کنند که اهرم دیپلماتیک یا نظامیشان را افزایش دهد.
اگر تشدید درگیریهای منطقهای (به ویژه بین اسرائیل و ایران) این رفتار متعادلکننده را متزلزل کرده باشد، بمب ساعتی بزرگ ژئواستراتژیک در اوکراین و بمب کوچکتری که پیش از آن در قزاقستان منفجر شده، مطمئناً ظرفیت روسیه و دوستانش را برای همکاری با یکدیگر آزمایش میکنند.
در حالی که این وضعیت به مثابه آزمونی در برابر پوتین جلوه میکند، هرگز نباید تواناییهای او را در شرکت همزمان در چند بازی نفسگیر دستکم گرفت.
نمیتوانیم همه با هم کنار بیاییم؟
در نوامبر 2021، مسکو طرحی را با موضوع «امنیت جمعی برای منطقه خلیج فارس» ارائه کرد که پیش از این هم سه بار آن را پیشنهاد کرده بود. در واقع خروج دونالد ترامپ از توافق برجام و به راه انداختن کارزار «فشار حداکثری» علیه تهران باعث تشدید تنشهای منطقهای شده بود و مشخص بود که پیشنهاد روسیه به جایی نمیرسد. اما انتخاب جو بایدن، انگیزه مجددی را برای مسکو ایجاد کرد تا نه تنها پیشنهادهای امنیتی خود را دوباره ارائه کند، بلکه در نقش میانجی میان ایالات متحده و ایران ظاهر شود.
ویتالی ناومکین، دانشورز ارشدی که ظاهراً به شکلگیری مفهوم امنیت جمعی مسکو در خلیج فارس کمک کرد، اصرار داشت که منطقه «از آنچه در حال وقوع است خسته شده» و به «نوعی بنبست» رسیده و احتمالا اکنون وقت آن است که درهای دیپلماسی گشوده شود. ستایش به موقع او از «رهبری پرزیدنت بایدن» برای این بود که مطاابق با گفته ناومکین در نیوزویک، به کاخ سفید نشان دهد که «ما یک تهدید مشترک داریم: تهدید جنگ».
اهمیت منطق ژئواسترتژیک روسیه در منطقه
اینکه آیا روسیه در مورد پیشنهاد امنیتی خود در مورد خلیج فارس جدی بوده یا نه، نسبت به منطق ژئواستراتژیکی که محرک این ماجراست اهمیت کمتری دارد. ظرفیت مسکو برای اعمال نفوذ در این منطقه تا حد زیادی بستگی به به توانایی تحرک و انعطافپذیری نظامی و در عین حال استفاده از روابط خود با چندین کشور برای ایفای نقش میانجی صلح دارد. از آنجایی که این نقش به روسیه اهرمی میدهد که واشنگتن نمیتواند با آن مقابله کند، مسکو از اینکه هیچ یک از دوستانش حوزه مانور روسیه را در صحنه دیپلماتیک محدود نمیکند، بهره زیادی میبرد.
بنابراین، در جریان مذاکرات برجام در وین، روسیه در عین حمایت از ایران، به طور ضمنی از این کشور خواست تا در مذاکرات از خود انعطاف نشان دهد. این تلاشها انتقادات برخی را در ایران را برانگیخت، به گونهای که یکی از آنها عکسی از رابرت مالی، مذاکرهکننده ارشد ایالات متحده، در حال گفتگو با همتای روس خود، میخائیل اولیانوف، را شاهدی بر «توطئه» آمریکا و روسیه علیه منافع ایران خوانده است.
بازی در میانه ایران و اسرائیل
به طور مشابه، در خود خاورمیانه، روسیه هم زمان با آنکه روابط دیپلماتیک خود را با اسرائیل حفظ و حتی بعضا فضایی برای ضربه به منافع ایران در سوریه ایجاد میکند، درصدد اطمینان حاصل از این است که ایران قدرت آتش خود را –بالاخص علیه آمریکا و اسرائیل- حفظ کند. بنابراین در 28 دسامبر، هنگامی که بمبافکنهای اسرائیلی به یک مجتمع کانتینری در بندر لاذقیه (جایی که روسیه پایگاه دریایی دارد) حمله کردند، مسکو با وجود تهدید احتمالی که این حمله برای سربازان روسی ایجاد میکرد، به صورت علنی از اسرائیل انتقاد نکرد.
حتی شاید تصادفی نباشد که پوتین و آیزاک هرتزوگ، رئیسجمهور اسرائیل، تنها چند روز قبل از حادثه به صورت تلفنی گفتگو کردند. مکالمه آنها احتمالا بر اساس مکانیسم عدم تعارض که روسیه و اسرائیل در زمان بنیامین نتانیاهو بر آن توافق کرده بودند، بنا شده بود -ترتیبی که در دیدار نفتالی بنت با پوتین در 22 اکتبر 2021 در سوچی تجدید شد. در این شرایط، مقامات ایرانی، که بارها تلاشهایشان برای خرید سامانه موشکی اس-400 روسیه از سوی مسکو نادیده گرفته شده، احتمالا از سکوت این کشور پس از حمله اسرائیل در 28 دسامبر چندان شگفتزده نشده باشند.
در واقع، همه بازیگران کلیدی منطقه به خوبی میدانند که پوتین میخواهد چهره سرسختی از خود به نمایش بگذارد و در عین حال نشان دهد که رهبری با نفوذ است که فقط میخواهد رقبای خاورمیانه با یاری دوستانشان در مسکو با هم کنار بیایند. چالش استراتژیک کنونی این است که در عین در نظر داشتن اهداف دوگانه پوتین، ایران، اسرائیل و ترکیه بازی را بر هم نزنند.
حفظ یک دیوار آتش
به نظر می رسد موفقیت مسکو و شرکای خاورمیانهایاش در ایجاد توازن بین منافع بالقوه متضاد خود تا حد زیادی به توانایی روسیه در ممانعت از فروریزی چیزی شبیه به یک دیوار آتش میان تهدیدات ژئواستراتژیکی که در حیاط خلوتهای متعددش [یعنی در همسایگی روسیه] فوران میکند و و درگیریهای مختلف در منطقهای که این کشور دارای منافع امنیتی حیاتی است، بستگی دارد. با این حال در واقعیت، این دیوار آتش سرشار از منافذ و خللوفرج است، زیرا روسیه حضور خود در خاورمیانه -و به ویژه در سوریه- را برای منافع ژئواستراتژیک گستردهتر خود حیاتی میداند.
در واقع، جدا از اینکه این مسئله باعث میشود مسکو بمبافکنهای خود را به لیبی اعزام کند و نفوذ خود را در صحنه مدیترانه به نمایش بگذارد، به نظر میرسد یکی از اهداف استقرار پایگاههای هوایی روسیه در حمیمیم و طرطوس در سوریه، کشیدن خط و نشان استراتژیک برای جبهه جنوبی ناتو است.
بدین ترتیب، روسیه نه تنها بمبافکن های دوربرد Tu-22M3 و جنگندههای MiG-31K مجهز به موشکهای مافوق صوت را در پایگاه هوایی حمیمیم مستقر کرد، بلکه در 25 دسامبر، بیش از 20 هواپیما و هلیکوپتر را از آن پایگاه به فرودگاههای حسکه و دیرالزور در شرق منتقل کرد.
این اقدام با اهداف دوگانه حمایت از حکومت اسد و البته ارسال پیام به ناتو نسبت به ظرفیتهای روسیه -به ویژه با توجه به نگرانی کلی مسکو نسبت به گسترش احتمالی ناتو به سایر کشورها، که اولین و مهمترین آنها اوکراین است- انجام شد. با تشدید درگیری آمریکا و روسیه، تلاشهای دوستان رقیب روسیه در خاورمیانه برای مهار آتش احتمالی در اوکراین، دسترسی به آنها را دشوارتر میکند. در واقع، ترکیه و اسرائیل نمونههای گویای وضعیتی هستند که شرایط را برای روسیه چقدر پیچیده کرده است.
صادق ماجدی