پوشاندن “رخت سبز اجباری” بر تن زیستگاههای کشور
ریشهی این نگرانیها را باید در سرعت پیش روندهی تخریب جنگلها و همزمانی آن با مطرح کردن این طرح دانست. طبق آمار سازمان جنگل ها و مراتع کشور ما در ۱۵ سال گذشته روزانه ۶۰۰هکتار از جنگلها و مراتع را از دست داده ایم.
در دهه ی ۱۳۳۰ ما ۱۸ میلیون هکتار جنگل درکشور داشتیم که هم اکنون به ۱۲ میلیون هکتار کاهش یافته و به طور اخص جنگلهای هیرکانی از ۳.۵ هکتار به ۱.۸ هکتار کاهش یافته است.این آمارها زمانی اهمیت پیدا میکند که بدانیم جنگلهای پراکنده با ذخیرهی آب ۳۰۰ مترمکعب و جنگلهای متراکم با ۲۵۰۰ مترمکعب در هر هکتار سالانه تضمین کنندهی عدم فرسایش زمین هستند.
برای درمان یک درد در ابتدای امر باید علت درد به درستی شناسایی شود تا منجر به تجویز یک داروی اشتباه نشود. نقش مخرب مردم و حکومت در این تخریب، باید مورد بررسی جدی قرار گیرد تا راهکارهای واقع بینانه و کارشناسه از دل آن بیرون بیاید.
از سهم دولت و سازمانهای ذیربط با طرح درختکاری همین قدر بس که چنین طرحی زمانی مطرح میشود که تنها با احداث دو سد فینسک که حدود ۴۰ هکتار از جنگلهای هیرکانی؛ و همچنین سد زارم رود که با احداث آن حدود ۳۰۰ تا ۴۰۰ هکتار از جنگل های هیرکانی و اراضی کشاورزی به زیر آب میرود. سازمانهایی که هیچ اعتباری برای گنجینههای کشور قائل نبوده و نیستند، به گونهای که بعد از تلاشهای گسترده برای ثبت جنگلهای هیرکانی در سازمان یونسکو که مسئولیت حفاظت از این جنگل را به عهده گرفته است، ما شاهد پافشاری اجرای طرحهایی مانند تلهکابین در جنگل نهارخوران گرگان و همچنین طرح وقف ۵۶۰۰ هکتار از جنگلهای آق مشهد بودیم. اینها همگی آمارهای در دسترس مردم هستند، آمارهای دیگری که از تیترهای خبری و نگاه کارشناسانه باز ماندند جای خود دارند. مجوزهای غیرقانونی برای تغیبر کاربری و تبدیل کردن جنگل ها به اراضی کشاورزی و تبدیل اراضی کشاورزی به زمینهای مسکونی برای ساخت ویلاها، قاچاق گستردهی چوب درختان جنگل، مطرح کردن طرح پاکسازی جنگل از چوبهای پوسیده به بهانه ی غیرعلمی عدم کارکرد این چوب ها برای اکوسیستم، بیاعتنایی نمایندگان مجلس و سازمانهای ذیربط به طرح تنفس جنگل که همهی اینها در سایهی سکوت خبری و یا نادیده گرفتن نظر منتقدین اتفاق افتاد.
علاوه بر موارد ذکر شده که بیشترین سهم را در تخریب جنگل داشتهاند، مسئلهای که کمتر به آن پرداخته شده، مسئله ی فقر مردم محلی است. اینکه آیا فقر میتواند باعث جنگلزدایی شود و آیا جنگلزدایی منجر به ایجاد فقر میشود؟
در همین راستا تحقیقی در سال ۲۰۲۰ توسط دانشمند ژاپنی بنام موتوئه میاموتو متخصص اکولوژی جنگل منتشر شد که بسیار مورد توجه متخصصین این حوزه قرار گرفت که رابطه این حلقه فیدبک تاثیرات فقر بر تخریب جنگل و تاثیرات تخریب جنگل بر فقر را با مستندات بسیار ویژه ای شرح داده است.
در این تحقیق راهبردهای دولتی دو کشور اندونزی و مالزی در زمینهی حفاظت از جنگلها مورد مقایسه و ارزیابی قراره گرفت. یافتهها حاکی از آن است که دولت اندونزی در حفاظت از جنگلها از راهبرد کمک به مردم محلی بهره گرفت، بهاین صورت که کمک در جهت تامین و خرید ادوات و محصولات مورد نیاز کشاوزان توسط خود دولت صورت میگرفت و مردم اندونزی به خاطر اینکه بهرهوری آن ها از زمین کشاورزی بیشتر شد؛ و با این سیاست از فقر آنها کاسته شد؛ دیگر نیازی نداشتند اشکوب زیر جنگل ایجاد کنند و مساحت بیشتری از زمینها را برای تولید محصولات کشاورزی اختصاص بدهند.
عملکرد دولت مالزی اما در نقطهی مقابل اندونزی قرار میگیرد، به گونه ای که حمایت از جامعهی بومی هیچگاه در برنامهی کار دولت قرار نگرفت و مردم بومی برای حفظ بقای خود مجبور شدند مساحت بیشتری از زمینها را برای کاشت محصولات کشاورزی تصرف کنند. این در حالی است که با وجود زمینهای بیشتر محصولات با قیمت پایینتری فروخته میشود، درنتیجه این امر باعث میشود مسئلهی فقر لاینحل باقی بماند.
به بیان دیگر وقتی مردم محلی عمل اشکوب زیر جنگل را انجام میدهند؛ جنگل و مراتع را تبدیل به زمین کشاورزی میکنند؛ توسط دولت هیچگونه حمایتی نمیشوند؛ در نتیجه محصولاتشان را زیر قیمت میفروشند و همچنان درگیر فقر باقی میمانند و اینها همه با هم تشکیل یک زنجیرهی معیوب میدهد. در اینجا جنگلتراشی منجر به فقر جامعه میشود و افرایش زمینهای کشاورزی نیز منجر به از بین رفتن فقر مردم نمیشود، به خاطر همین یک چرخهی خطرناک شکل میگیرد که هم جامعهی محلی را درگیر فقر بیشتر میکند و هم باعث از دست رفتن حجم وسیعی از جنگلها میشود.
این مقاله از آن جهت اهمیت پیدا میکند که طبق نظر متخصصان ۹۰ درصد آتشسوزیها در کشور ما عمدی بوده و برای بهرهبرداری غیرقانونی از جنگل اتفاق می افتد، فقط یک نمونه از این فقر را میتوان در تخریب جنگلهای زاگرس برای تهیهی ذغال دید.
سیاستهای ناکارآمد دولت در زیر سایهی توسعهی ناپایدار، نه تنها تیشهای به ریشهی گنجینههای سبز کشور زده است، بلکه در جلوگیری از فقر جامعه هم بینتیجه مانده است. به گونه ای که دست درازی مردم به جنگلها برای رهایی از فقر را افزایش داده است.
با وجود چنین دستاورد و ریشهیابیهایی، جستن راه حل در جنگلکاری و ندیدن تمام این معضلات، کماهمیت نشان دادن حفاظت از جنگل و ندانستن اهمیت و ارزش جنگل های طبیعی در برابر جنگلهای مصنوعی است. جنگل طبیعی دارای میکروارگانیسم های متنوع و خاصی از جمله پوشش گیاهی، حشرات و انواع جانوران هستند که یک اکوسیستم کامل و غیرقابل جایگزین است. شایسته سالاری حتی در بین درختانی که با هم در رقابتند نیز مشاهده میشود و درختی که در رقابت فتوسنتزی و رقابت نور پیروز شود، یک درخت تنومند پایدار است و این همان درختیست که به اکوسیستم حیات میبخشد.
ایمان بهلولی، پژوهشگر حیاتوحش
فاطمه مسلمی، کارشناسارشد روانشناسی