
سرآغاز جنبش جهانی علیه «سموم» و «آفتکشها»
اما برخی از افراد اطلاق لفظ و صورتبندی اعتراضات محیطزیستی بهعنوان جنبش را صحیح نمیدانند. باید دقت کرد که دربارهی واژهی “جنبش” اتفاقِنظر و اجماع وجود ندارد و بهخودیخود مفهومی مبهم است در زمان و مکان و همچنین در شکل و محتوا. بنابراین میتوان اینطور نتیجه گرفت که کوششهای جمعی بهمنظور حفظ محیطزیست و ایجاد سیاستهای سبز را میتوان در دستهی جنبشها بهشمار آورد. با این تعریف میتوان «بهار خاموش» نوشتهی زیستشناس آمریکایی «راشل لوییس کارسون» (۱۹۶۴–۱۹۰۷) را آغازگر جنبشی محیطزیستی دانست. این کتاب یک موفقیت بهحساب میآید و باعث آگاهی مردم جهان از مسایل عمومی مرتبط با سموم دفع آفات و آلودگی محیطزیست شد.
در تاریخ تمدن کتابهای انگشتشماری توانستهاند مسیر جهان را تغییر دهند و کتاب «بهار خاموش» یکی از آن کتابهای تاریخساز است. مشاهدهی جسم بیجان پرندگان در یکی از شهرهای آمریکا که در اثر سم جان خود را ازدست داده بودند، سرآغازی بر نگارش این کتاب توسط «راشل کارسون» در سال ۱۹۶۲ شد. پساز جنگ جهانی دوم استفادهی بیرویه از سموم شیمیایی آفتکش، توجه کارسون را به خود جلب کرد و او را واداشت تا مردم را از اثرات درازمدت سموم آفتکش آگاه سازد. وی در کتاب «بهار خاموش» شیوههای متخصصین علوم کشاورزی را بهچالش خواند و همگان را به تحول در دیدگاه بشر نسبتبه دنیای طبیعت دعوت کرد. کارسون با معرفی آثار زیانبار نهادههای کشاورزی بر انسان و محیطزیست، فعالیتهای مخرب انسان در طبیعت را مورد کندوکاو قرار داد. این اقدام موثر او با تلاش گروههای حامی محیطزیست گره خورد و سبب شد که نگاهها نسبتبه سموم کشاورزی، منطقیتر شود. کارسون با نگاهی بوممحورانه (زمینمحورانه)، بر کنترل علمی و تکنولوژیکی انسان بر طبیعت میتازد و بهکارگیری زیاد سموم، آفتکشها، کودها و دیگر مواد شیمیایی مصنوعی برای تولید غذا را یک خطر جدی برای بشر و نهایتن بقای همهی جانداران زمین معرفی میکند و می گوید: “انسان از مرحلهی جنینی تا زمان مرگ، اجبارن با مواد شیمیایی خطرناک در تماس است. آنها در سراسر دنیای جاندار و بیجان پخش شدهاند، تا آنجا که در اکثر رودخانههای مهم و حتا در جریانات نامریی زیرزمینی نیز دیده شدهاند. بقایای آنها در خاکی که سالها پیش بدان اضافه شده است باقی میماند. دامنهی نفوذ این مواد بهداخل بدن ماهیها، پرندگان، خزندگان و جانوران اهلی و وحشی سراسر جهان به اندازهیی است که برای محققان جانورشناسی، غیرممکن است بتوانند موجودی را عاری از آن بیابند. این مواد در کوهستانها، بدن ماهیها، کرمخاکی و همچنین در جنین انسان یافت شدهاند. در بهترین حالت، فقط بخش اندکی از آفتکشها به جانور هدف (بهاصطلاح آفت) میرسد. یعنی حجم عمدهیی از آفتکشها، حتا در بهترین کشت و صنعتهای جهان، از راههای مختلف وارد محیطزیست میشوند و منابع مختلف ازجمله خاک و آب را آلوده میکنند.
این کتاب در همان سال انتشارش جنبشی محیطزیستی بهراه انداخت که موجب بازنگری اساسی در برخورد با طبیعت و حیوانات وحشی شد. کارسون در این کتاب نشان داد که انسانها نه مالکان طبیعت بلکه ساکنان آن هستند و دربرابر آن مسوولاند. کارسون پساز آن آماج حملات صنایع شیمیایی و برخی کارکنان دولت که او را “اخلالگر” مینامیدند قرار گرفت؛ اما او با شهامت از موضع خود دفاع میکرد و میگفت: “نباید فراموش کنیم که ما هم بخشی آسیبپذیر از دنیای طبیعت و به اندازهی سایر بخشهای اکوسیستم در معرض خطر هستیم”. در سال ۱۹۶۳ کارسون از کنگرهی آمریکا تقاضا کرد تا سیاستهایی جدید برای حفاظت، سلامتی انسانها و محیطزیست اتخاذ کنند. نگارش این کتاب منجر به منع جهانی مصرف د.د.ت. شد که تنها یکدهه پیشاز آن برای کاشفش جایزهی نوبل بهارمغان آورده بود. انگیزهی او در اینکار عشق بیپایان به جهان زنده و شاید این اعتقاد بود که اگر مردم از رمز و راز شگفتی حیات آگاه شوند میل کمتری به تخریب آن نشان خواهند داد. تلاشهای «راشل کارسون» در حفظ آنچه بدان عشق میورزید میراثی از شجاعت فردی برای ما باقی گذاشت؛ بومشناسی را به حوزهی عمومی کشاند؛ و وجدان همگانی را متوجه روابط میان انسان و محیطزیست کرد.
او در کتاب خود «بهار خاموش»، با ادبیاتی منتقدانه در آخرین پاراگراف مینویسد: “از عبارت «کنترل طبیعت» بوی تفاخر و خودخواهی به مشام میرسد و زاییدهی فلسفه و زیستشناسی عصر حجری است که گمان میکرد وجود طبیعت فقط بهخاطر راحتی و آسایش انسان است. برای ما بداقبالی نگرانکنندهیی است که علمی چنین ابتدایی، به مخوفترین سلاحها مجهز شده باشد و آنها را نهتنها علیه حشرات، بلکه علیه تمامی زمین بهکار گرفته باشد”.
نشریهی «نیوساینتیست» بهمناسبت دهمین سالگرد برنامهی «زنان در علم»، خوانندگان خود را به یک نظرسنجی فراخواند تا برترین زنان دانشمند و تاثیرگذار را درطول تاریخ انتخاب کنند. در این نظرسنجی «راشل کارسون» رتبهی نهم را دراختیار دارد.
بدون شک اگر بشر بتواند بهجای تفرعن مالکانهاش دربرابر زمین و موجودات آن، قدرشناسانهتر و همسوتر با طبیعت زندگی کند، بخت وی برای بقا در این سیاره بیشتر خواهد شد. شاید لازم باشد پساز گذشت قریب به ۶ دهه از انتشار کتاب «بهار خاموش»، یکبار دیگر زنهارهای «راشل کارسون» در این کتاب را با گوش جان بازشنید؛ دعوت به تواضع و فروتنی درمقابل طبیعت و تغییر رویههای مخرب محیطزیستی که انسان قرن حاضر ناگزیر باید برای نرسیدن به “بهاری خاموش” درپیش گیرد.