اهمیت نگرش “بوم محور” در دستیابی به الگوی “کشاورزی زیستی” بر پایه “اخلاقیات زیستی “
کشاورزی از طریق مصرف سموم شیمیایی و کودها، استفاده نابخردانه از اندوختههای آبی/خاکی، تخریب گونه گونی زیستی، تولید گازهای گلخانهای و فشار بر منابع تجدیدناپذیر طبیعی، سبب کاهش توان زیست پالایی در کره زمین میشود. از طرفی به علت بحران انرژی، مقابله با تغییرات اقلیمی، افزایش هزینه نهادههای کشاورزی، تامین امنیت غذایی پایدار و حفظ منابع پایه کشاورزی، حرکت به سوی کشاورزی بدون سموم و کودهای شیمیایی یک ضرورت است.
از آنجا که بشر به دنبال تولید محصول بیشتر و بهتر بوده، همواره سعی کرده دسترسی هرگونه عوامل تهدید کننده خارجی را به گیاهان پرورش یافته در کشاورزی از بین ببرد، بنابراین در طول قرنهای متمادی روشهای مختلفی را مثل استفاده از سموم کشاورزی جهت کنترل این عوامل تهدیدکننده به کار برده است. با افزایش جمعیت، شهرسازی و پیدایش علم کشاورزی، انسان حریمهای خصوصی موجودات زنده دیگر را در اختیار خویش قرار داد. بسیاری از گونهها قادر به رقابت با انسان نبوده و حذف شدند، ولی بسیاری دیگر نیز با وی همزیست شدند، اما این همزیستی تبدیل به یک نبرد دائمی بین حشرات و انسان گشت.
انسان با تولید بیشتر محصولات کشاورزی، امکانات بیشتری را در اختیار انواعی از حشرات قرار داد که با گذشت زمان، به رقیبی غذایی برای وی تبدیل شدند، پس بشر نام آنها را “آفت” گذاشت!(البته در صنعت کشاورزی علاوه بر حشره هر نوع گیاه، ویروس، باکتری، قارچ یا هر عامل پاتوژنی که برای محصولات کشاوزی مضر باشد، آفت شناخته میشود که برخی از بی مهرگان(بندپایان، کرم ها، شکم پایان و نرمتنان) و مهره داران(پرندگان، دوزیستان و پستانداران) و گونه های به اصطلاح غیر بومی و مهاجم نیز در این دسته قرار میگیرند.) این در حالی است که همین زیستمندانی را که آفت نام گذاری کردند، زمانی در تعادلی بینظیر در طبیعت میزیستند و هیچگاه جمعیت آنها از حد مجاز فراتر نمیرفت.
در نظام طبیعت هر موجود زندهای که جمعیت آن از مرز تعادل عبور کند میتواند تبدیل به دشمنی برای موجودات زنده دیگر شود، ولی طبیعت با مکانیزمهای طبیعی خود تعادل را برقرار می کند، بدینوسیله همه اکوسیستمها و در نتیجه کره زمین در چرخهای طبیعی، حیات خود را حفظ مینمایند. ولی با دخالت بشر این نظم برهم خورده و حیات کره زمین و موجودات زنده ساکن در آن با مخاطراتی جدی روبرو میشود که متأسفانه در بسیاری از موارد برگشتپذیر نیست. اکنون باید دید که آیا از منظر بوم محوری اطلاق واژه آفت برای زیستمندان صحیح است؟
در طبیعت حتی کوچکترین موجودات زنده نقشی بر عهده دارند و همچون حلقه هایی از زنجیر هستند که حذف هر کدام از آنها حلقهها، عملاً باعث جدایی ارتباط میان اکوسیستمها و بالطبع نابودی تدریجی آنها میشود و این امر منجر به مرگ کره زمین میگردد. بسیاری از انواع گیاهان تنها وابسته به گونههای خاصی از حشرات برای باروری خود هستند، پس حذف حتی یک گونه باعث اختلال در نظم طبیعت میگردد. برخی از حشرات مثل سوسک و مگس(رفتگران طبیعت)، با قرار دادن تخمهایشان درون اجساد در حال فساد ، پس از مدتی تولد نوزادانی را سبب میشوند که از بقایای اجساد تغذیه مینمایند و باعث پاکسازی طبیعت از آلودگی و بیماریها میگردند.
“آفت”، “مهاجم”، “مضر”، “هرز”، “موذی” بودن موجودات زنده بسته به نوع دیدگاهی است که در مورد آنها وجود دارد. زمانی که در گفتمان علمی و عملی از این تعابیر مصطلح بهره میگیریم، فرایند شیطان سازی را به وجود می آوریم که از نظر اخلاقی اشتباه است، چرا که اغلب منجر به کشتار ناعادلانه موجودات زنده مورد بحث میشود. برای مثال بهره گیری از سموم کشاورزی در جهت دفع آنچه که آفت مینامیم، علاوه بر تاثیرات نامطلوب فراوان بر سلامت تولیدکنندگان و مصرف کنندگان، اثرات جبران ناپذیری بر موجودات غیرهدف و تنوع زیستی گذاشته و از نظر اخلاقی ناموجه است. با این حال این فرض کلی قابل قبول است که گونهای که جمعیتش از حد تعادل خارج شده میتواند به گونههای دیگر آسیب بزند، اما صرف نظر از استدلال فوق، بیارزش ساختن سیستماتیک حیات حیوانی، عملی است که از نظر اخلاقی موجه نیست چرا که از نظر فلسفی، همه دارندگان حیات دارای ارزش ذاتی هستند.
استفاده از لغت مهاجم، آفت، موذی، هرز و… ، انسان محور است زیرا زمانی که گونه ای مفید برای انسان به حساب می آید، حتی اگر اثرات زیستمحیطی منفی داشته باشد، هیچ برنامهای از سوی دولتها برای کاهش آنها وجود ندارد. در واقع کشتار جمعی این موجودات زنده به بهانه حفظ محیطزیست شوخی و توجیه نخ نمایی بیش نیست! بنابراین به این دلایل اصلی و اساسی از منظر “بوم محورانه” و بر پایه “اخلاقیات زیستی”، ما باید به استفاده از چنین لغتهایی خاتمه دهیم.
• استعمال این واژگان انسان محور است.
• تاثیرات غیر اخلاقی و خشونتی که از استعمال این لغت ترویج می شود.
• وقتی برای حل مشکلات محیطزیست، حیوانات را هدف قرار میدهیم، به راحتی از این احتمال که این مشکلات توسط انسانها ایجاد شده است، چشم پوشی میکنیم.
• اگر صرف افزایش جمعیت و گذشتن از حد تعادل در گونه ای، این حق را به ما بدهد که آن را آفت نامگذاری کنیم، با این فرض انسان نیز یک آفت مهم در زمین و تهدید کننده اصلی حیات است!
اما نکته اینجاست که طبق دادههای سازمان غذا و کشاورزی ملل متحد، تلفات سالانه ناشی از انواع آفات کشاورزی در سراسر جهان تقریباً ۲۰-۲۵ درصد از تولیدات بالقوه محصولات غذایی جهان را تحت تاثیر قرار میدهد. بنابراین آسیب زدن این مهمانان ناخوانده به محصولات کشاورزی، پذیرفتنی است. اما سوال مهمی که مطرح می شود این است که اگر در ادبیات مصطلح خود در مورد آفتها و گونه های مهاجم تجدید نظر کنیم، همچنین به استفاده از سموم کشاورزی پایان دهیم، آیا برای تهیه غذای انسانها در کره زمین، روشی جایگزین برای تولید و حفظ و سلامت محصولات کشاورزی وجود دارد که هم اخلاقی باشد و هم پاسخگوی نیازهای جامعه بشری باشد؟ یکی از پاسخهای قاطعانه به این سوال، “کشاورزی زیستی” است. کشاورزی زیستی نوعی کشاورزی است که در تولید و فرآوری محصولات آن از کودهای شیمیایی، سموم، هورمونها و دگرگونیها و دستکاریهای ژنتیکی استفاده نشود و همه مراحل تقویت زمین، کاشت و برداشت با استفاده از نهادههای طبیعی (همچون کود زیستی، کمپوستها، حشرات سودمند، ریزاندامگان کارآ یا(EM) بوده و بر فرایند بوم شناسانه، تنوعزیستی و چرخههای سازگار با شرایط محلی تاکید دارد. در واقع سیستم مدیریتی جامعی است که در آن کیفیت و کمیت محصولات از تولید تا فراوری و انتقال به مصرف کننده، سلامت خاک، گیاه، حیوان، انسان، میکروارگانیسمها و سیاره زمین به عنوان موجود زنده در نظر گرفته میشود. در این نوع کشاورزی، اصول اکولوژیکی و محیطزیستی، اصول عدالت و روابط اجتماعی، احترام به مخلوقات و پایداری زیستی مد نظر است. اما هدایت کارگزاران کشاورزی به این سمت، نیازمند تغییر نگرش و مهارت است. به بیانی دیگر این امر در درجه اول مستلزم شناخت کشاورزی زیستی و در درجه دوم آموختن روشهای به کارگیری آن است. در این شیوه جامع نگر، از خصوصیات کلیدی اکوسیستم تقلید میشود و بازتاب آن در طبیعت به طور کلی محاسبه میشود. بنابراین مدیریت جامع نگر ضامن آن است که تمدن در طول زمان باقی و پیوسته خواهد ماند و اخلاقیات زیستی حفظ خواهد شد. به گفته “راشل کارسون”، هرچه به وضوح توجه خود را به شگفتیها و واقعیتهای جهان معطوف کنیم ، تمایل ما برای نابودی کمتر خواهد شد.