دلنوشته از علی فلاح (آریا):
“از ایران تا ایران”

"هر کسی کو دور ماند از اصل خویش باز جوید روزگار وصل خویش"

فلات بهشت گون ایران سر بلند که گلزار معرفت آن به حضور شاعران و هنرمندانِ سخندان و سخن سنج و مردان و زنان میهمان دوست و نخبه پرور آذین یافته است، همواره ماوا و بهار آیین ها و سنت هاست، که پس از گذشت هزاران سال از تاریخ بزرگترین تمدن اصیل دنیا در این فلات سبزگون، ریشه در یگانه پرستی و ایمان و اعتقاد به فرهنگ و هنر و آیین آبا و اجدادی خود دارد. چه بوده اند کسانی که برای این سربلندی رنج ها برده اند و مشقت ها به جان خریده اند تا حکمت حکیمان در لفافه ایی از شعر و غزل و قصیده و مّثل به یادگار بماند و حریم حرمتِ سرزمین مهر و صفا و دیار مردمان اهل وفا پاس داشته شود. از حکیم خردمند پاکزاد که رحمت بر آن تربت پاک باد تا بوی جوی مولیان رودکی، از عشق آمد ابوسعید ابوالخیر تا فرخی و دامغانی و ناصر خسرو، از بانگ جرس خیام و اسرار ازل او تا سنائی و قوامی و سعد سلمان، از دیده و دل باباطاهر تا انوری و خاقانی و اصفهانی، از بهترین نام سرآغاز نظامی و سیمرغ عطار تا نوای پر سوز و گداز نینوای مولانای جان، از و بوستان و گلستان سعدی تا عاشقانه های حافظِ جان، از چالاکی موش و گربه زاکانی تا باز این چه شورش است محتشم کاشانی، از صائب تبریزی تا فروغ و فروغی بسطامی، از اشک یتیم پروین و قلب مادر ایرج میرزا تا دماوند بهار و وطن داری دهخدا، از قبله گاه سهراب که گل سرخ بود تا همای رحمت شهریار و مهتاب نیما…
ستارگان آسمان شعر و ادب که سوسو میزنند تا راه از بیراه و سره از ناسره تمیز داده شود.

سرزمینی پهناور به گستردگی دشت و دمن؛
از البرز و دماوند و سهند و سبلان تا زاگرس و دنا و تفتان، از قافلانکوه تا گوههان رنگین کمان از مرداب های نیلوفر پرور شمال تا خراسان و عطر زعفران و آسمان زیبای پرواز کبوتران و دشت لاله گون خوزستان، از خطه دلیر مردان آذربایجان و کردستان تا نام آوران سیستان و بلوچستان، از سترگ ایل بزرگ قشقایی تا کوچ شاهسون ها و لرهای قهرمان، از کومه های گنبدی و سیاه چادر قشقایی تا کله چوبی مازنی و خشتی یزد و گلین اقوام سخت کوش و رنگارنگ هفت قوم ایران تا کاشیهای سحر آمیز یزد و کاشان و اصفهان. از شالیزارهای شمال و نیلوفران آبی و بی قراری صیادان شمال تا امواج بزرگ و دلِ دریائی دریا دلان بی قرار خلیج فارس . جان کلام ؛ از “ایران تا ایران” مردمانی که تمدنی بزرگ پیش روی دارند و خورجینی پر از زُمرد و یاقوت و گوهری ناب آداب و سنن بردوش، که در جاده ابریشم به گستردگی تاریخ در حرکتند.

تمدن ایران سرافراز شالوده تفکر و تعقل و ایمان و اعتقاد و عشق و مهرورزی است. نیاکان ما، هم آنان که با دقت در رفتار و گفتار به دُر کلام از صندوقچه جان گرفته و نقش عجب بر پرده حریر زمان نشانده اند، زبانشان در توصیف بلندای وقایع نیک مردان به نرمی چرخیده و در قالب افسانه و طنز ، حماسه و هجو لطیفه و ضرب المثل، معما و چیستان و نقش های گل های زیبای قالی و گبه، ظروف مسی و گلین و خشت های کاروانسراها و کاشی گلدسته و گنبدها نقش بسته است.

از نمایش های اسطوره ایی آئینی و تعزیه، نقالی و چاووشی و مولودی و پرده خوانی گرفته تا سوگنامه و نمایشهای میدانی و و روحوضی تا جایی دیگر میرابی و وقف آب انبار وقنات و چشمه سار و سقایی مسافران تشنه لب دشت و کویر و کوه و کوهستان در کاروانسراهای شاهانه … آه که قلم رنگ می بازد از وسعت شگفتی های تمدن ایران، چرا که همه و همه و تمام اینها ریشه در اعماق روح و روان نیاکان خوش اندیش و گفتار نیک مردمان متمدن این “فلات بهشت گون ایران سرافراز » دارد. که در ازنای تاریخ بشریت گویی از “آدم تا آدم” از “ایران تا ایران” جهان دیدگان و تشنگان معرفت را از اقصی نقاط جهان هستی به سوی خود می کشانده و انگشت حیرت بر لبان شان می نشانده است. آنان نیز چون تشنگانی لب تر کرده و از این گلستان معرفت طرفی بسته و گلی چیده و گلزار معرفت خویش را مزین و معطر میکرده اند…

“راز سربسته ما بین که به دستان گفتند
هر زمان با دف و نی بر سر بازار دگر”

🔴از “ایران تا ایران”
نوشته: علی فلاح
(لطفعلی توده فلاح)
آبان ۱۴۰۳
T.me/simoghfilmarya

دکمه بازگشت به بالا