اصلاح کشور بدون وطن پرستی و ترجیح منافع ملی ،ممکن نیست
همه یا اغلب انسانها نوعی دلبستگی و شیفتگی به وطن و میهن خویش دارند اما میزان دلدادگی و سرسپردگی، گاه به حدی است که مال و جان به پای آن فدا میشود و گاهی در حد شعار و اظهار همدردی و نشان دادن علاقه است.
فرق است میان آن کس که تنها حاضر است در سرزمین خود در کمال امنیت، ندای ایران، ایران سر دهد و آن کس که در دفاع از تمامیت سرزمینی ایران و دین و ارزشهای ایرانی حتی در خارج از خاک وطن شعار میهن سر دهد و جان و مال و آبروی خود را قربانی سربلندی و سرافرازی مادی و معنوی وطن نماید.
از سویی این مفهوم یا این پدیده آنقدر اثرگذار و جایگزین در جهان و اندیشه انسان است که بسیاری از درگیریها و جنگها با محوریت آن، میان اقوام و کشورها و ملتها صورت گرفته و جان بسیاری از انسانها را ستانده است، البته این ناشی از گرایش افراطی یعنی وطنپرستی به جای وطندوستی است.
شکی نیست که پرستش ویژه خداست و این تعبیر حتی اگر از روی آسانگیری و تساهل به کار رود، چندان مطلوب نیست. دوستی خانه و کاشانه و شهر و دیار و وطن به عنوان مرکز و محل، که در واقع، زمین رشد و نمو و زمینه تعالی انسان و جامعه انسانی است، امری پسندیده است و هرگونه احترام و تکریم آن نیز جا دارد. اما اگر قرار باشد همه ارزشهای انسانی و اخلاقی تحتالشعاع ارزش وطن قرار گیرد، قطعاً به انحراف و نابهنجاری اخلاقی و خطای انسانی منجر خواهد شد. همان چیزی که از امثال هیتلر و صدام تحت عنوان نازیسم آلمانی و عربگرایی و ناسیونالیسم عربی دیدیم و حاصل آن نابودی ارزشها و آثار ملتهای مختلف بود.
مرز بین وطندوستی و وطنپرستی آنگاه روشن میشود که در عمل مجبور به اولویتبخشی به برخی امور باشیم، مثلا اگر میل و گرایش به وطن اقتضاء کرد که دروغ و دغل را پیش گیریم و یا به خاطر پایبندی به وطن به ستمگری و اجحاف عادت کنیم و در حق دیگران یا ملت خود بپذیریم اینجا وطندوستی جنبه منفی مییابد، یعنی میشود وطنپرستی در برابر خداپرستی و اخلاقمداری و سرآغاز دیکتاتوری ونژاد پرستی و حتی جنگ افروزی میشود.
اما در مفهوم درست آن باید دانست که بدون عشق به میهن و درنظر گرفتن منافع ملی،هیچ ملتی به توسعه و سعادت و سربلندی نرسیده است و کشور و ملت ما نیز از این قاعده مستثنا نیست و اگر بخواهد جهش اساسی و رو به جلو پیدل کند باید حس وطن دوستی رو به طرق مختلف در میان آحاد مردم ترویج و نهادینه کند زیرا اگر اینگونه شد افراد جامعه بدون کنترل نهاد های نظارتی و بطور خودجوش به فکر توسعه و اصلاح امور بوده و حس تعلق خاطر به کشور پیدا میکنند و البته وطن دوستی به حرف و شعار نیست و بایستی با شناخت دقیق تاریخ ایران و داشتن وجدان کاری و مشارکت فعال اجتماعی در همه زمینه ها مخصوصا حفظ میراث فرهنگی و محیط زیست و ارتقا فرهنگ عمومی آنرا به ظهور و بروز عینی برای تمام مردم دنیا رساند..اما باید دانست اگر منافع شخصی و خانوادگی و حزبی و صنفی خود را به وطن دوستی ترجیح دادیم قطعا بازنده خواهیم بود و نه تنها حیثیت کشور بر باد میرود بلکه در بلند مدت به آن منافع کوتاه مدت خود نیز نخواهیم رسید زیرا پیشرفت و عزت ما در گروی عزت و پیشرفت کشور است و چنانچه جایگاه ایران تضعیف شود جایگاه ما نیز حتی به عنوان مهاجر در خارج از کشور نیز تضعیف خواهد شد.ضمنا باید یادآور شدم وطن دوستی خود میتواند به عنوان یک هویت جمعی مستحکم در برابر خرده فرهنگ های بیگانه تلقی شود و بهترین وسیله برای تامین امنیت پایدار کشور خواهد بود