
حکیم تیام باهنر: تفسیری عرفانی از هفت خوان رستم
هفتخوان رستم یکی از بخشهای مشهور شاهنامه فردوسی است ولی اگر از اکثر ایرانیان سئوال کنید ازهفت خوان رستم چه میدانید بجزتعداد قلیلی از نخبگان کمترکسی میتواند به این سئوال پاسخ دهد.
دراین نوشته سعی کردم خلاصه ای ازهفتخوان رابرای عزیزان ازنگاه عرفان استقامتی توضیح دهم .
هفت خوان نماد مبارزه انسان با موانع بزرگ زندگی به شمار میآید. دراین داستان ظاهرا، رستم برای نجات شاه کاووس که در سرزمین مازندران گرفتار دیوان شده بود، باید از هفت مرحله سخت و پرخطر بگذرد
در واقع هفتخوان رستم تنها یک داستان اسطورهای نیست، بلکه رمزی از سیر و سلوک انسان در راه حقیقت و استقامت در مسیر عرفان است
.فردوسی با این داستان، راه زندگی را در قالب اسطوره نشان میدهد: ومی خواهدبگویدانسان در مسیر کمال، باید از هفت مرحله دشوار بگذرد تا به رهایی و روشنایی برسد.
خوان اول –نبردبا شیر درنده
«بیفکند بر شیر خنجر چو باد
کز آن نره شیر اندر آمد به باد»
رستم با شیر وحشی در میافتد و آن را از پا درمیآورد.
(نماد غلبه بر خشم و نیروی حیوانی).
ازنظرعرفانی: شیر نماد غرایز حیوانی و خشم درونی انسان است. در آغاز راه، سالک باید بر «نفس امّاره» چیره شود. استقامت در این مرحله یعنی مهار شهوت و خشم تا انسان بتواند وارد مرحله بعدی شود.
خوان دوم – بیابان خشک
«همی راند تا گشت بیخویشتن
فرود آمد از رخش بر انجمن»
(نماد شدت تشنگی و رنج)
او در بیابانی پر تشنگی گرفتار میشود اما به یاری اسب وفادارش رخش، به آب میرسد.
(نماد صبر و اعتماد به خداوند).
معنای ظاهری: رستم در بیابان تشنه میشود، اما با پایداری و یاری رخش به آب میرسد.
عرفانی: سالک در مسیر سلوک، گرفتار تشنگی حقیقت میشود. صبر و استقامت در عطشِ معرفت شرط رسیدن به «چشمه حیات» است. رخش در اینجا نماد عقل و مرکب صبر است که سالک را از بیابان حیرت میگذراند.
خوان سوم –نبردبا اژدها
«بیفکند بر اژدها تیر چند
که از خشم شد آتش از دود و بند»
رستم در شب با اژدهای هولناک میجنگد و با دلاوری او را میکشد.
(نماد غلبه بر ترس و تاریکی).
معنای ظاهری: رستم اژدهای سهمگین را میکشد.
عرفانی: اژدها نماد ترسهای درونی و سایههای تاریک وجود انسان است. سالک باید با شجاعت درونی و نور ایمان، تاریکیها و اوهام خویش را نابود کند. استقامت اینجاست که از شبِ ترس به صبحِ یقین گذر کند.
خوان چهارم – زن جادوگر
«بدو گفت رستم که ای بدگمان
تو افسون کنی پیش مردان جهان؟»
او زنی جادوگر را که قصد فریبش داشت میشناسد و نابود میکند.
(نماد شناخت حقیقت از باطل و غلبه بر فریب).
معنای ظاهری: رستم زنی جادوگر را که قصد فریب دارد میشناسد و نابود میکند.
عرفانی: جادوگر نماد فریبهای دنیا، نفس مکار و لذتهای زودگذر است. سالک باید با بصیرت، «نقاب فریب» را کنار بزند. استقامت یعنی در برابر لذتهای موقت و زیباییهای ظاهری نلغزد
خوان پنجم –نبرد باپهلوانی به ناماولاد
«چو بشنید اولاد از او نرم گشت
سخن را پذیرفت و دل گرم گشت»
رستم با پهلوانی به نام اولاد نبرد میکند، او را شکست میدهد ولی نمیکشد، بلکه او را راهنمای راه میسازد.
(نماد خردمندی و بهکارگیری دشمن مغلوب به سود خویش).
معنای ظاهری: رستم اولاد را شکست میدهد اما نمیکشد و او را راهنما میسازد.
عرفانی: این مرحله نماد آن است که انسان باید قوای نفس را به خدمت بگیرد، نه نابود کند. در سلوک، غرایز اگر درست هدایت شوند، راهنما میشوند. استقامت در این مرحله یعنی «نفس مغلوب» را به «نفس مطمئنه» بدل کردن.
خوان ششم – نبردباارژنگ دیو
«چو آمد بر ارژنگ دیو دلیر
بزد بر سرش گرز چون پیل شیر»
رستم به جنگ دیوی بزرگ به نام ارژنگ میرود و او را نابود میکند.
(نماد قدرت در برابر اهریمن آشکار).
معنای ظاهری: رستم دیو سیاه را نابود میکند.
عرفانی: ارژنگ دیو نماد «جهل آشکار» است. سالک باید با شمشیر معرفت، تاریکی جهل و تعصب را از میان ببرد. استقامت این است که در برابر وسوسههای آشکار و دشمنیهای بیرونی، ایمان خود را حفظ کند.
خوان هفتم – دیو سپید
«جگرگاه دیو سپید اندر آخت
به خون دل و جان کاووس را ساخت»
در نهایت، رستم با دیو سپید (رهبر دیوان) میجنگد و او را از پای درمیآورد، جگرش را بیرون میآورد و با آن چشمهای کاووس و یارانش را شفا میدهد.
(نماد پیروزی نهایی نور بر ظلمت و رهایی انسان از جهل و بندگی).
معنای ظاهری: رستم دیو سپید، بزرگ دیوان را میکشد و با جگر او چشمهای کور شاه را شفا میدهد.
عرفانی: دیو سپید نماد «نفس کلان و جهل عظیم» است؛ همان پرده نهایی که سالک را از حق جدا میکند. با کشتن دیو سپید، سالک به حقیقت میرسد و «چشم دل» به نور الهی بینا میشود. استقامت در اینجا، اوج راه است: تحمل سختترین آزمایشها تا رسیدن به وصال دوست.