نادر ضرابیان فعال محیط زیست: ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند….
یکی از مهمترین و کلیدیترین و مخربترین چالشهای محیط زیستی ایران، تصرف زیستگاهها و کشتار زیستمندان و تغییرکاربری اراضی توسط عزیزان جامعه محلی در سراسر ایران است.
کشتار چند صد هزار پرنده مهاجر به وحشیانهترین شکل ممکن در شمال و جنوب کشور آن هم در یک حکومت دینی بسیار بسیار شرمآور است. تصرف و کشتار کم بود که متاسفانه آتش زدن عمدی جنگل ها هم به آن اضافه شد. در این آتشافروزیها میلیاردها میلیارد زیستمند میسوزند و از بین میروند.
نکته تأسفبار و شرمآور این ماجراها سکوت دولت و حکومت و مردم و جامعهشناسان و روشنفکران و فعالان در مقابل این اقدامات جنایتبار و عمدی است. اگر هم صدایی از آنها خارج شود فقط در جهت محکوم کردن مدیریت است نه رفتار پست و پلشت جامعه محلی.
پرسش اینه که دلیل این سکوت و چشمپوشی و مماشات با جوامع محلی چیست؟!
حکومت چند دهه است که درگیر سیاست خارجی است و بر اساس یک برداشت و باور نادرست از اصل انقلاب، به شدت نسبت به مردم بیاعتماد شده و به غلط آنها را از دایره قدرت کنار گذاشته است. به همین دلیل در بحث سیاست داخلی برای آرام کردن مردمی که به ناچار خود را جدا از حکومت و نامحرم میبینند، سیاست باج دادن از جیب زیستگاهها و زیستمندان را انتخاب کرده است. این سدسازیهای لجامگسیخته و انتقال آب و معدنکاویهای مخرب همه از باب همین سیاست است.
در این میان جامعهشناسان و روشنفکران و اساتید توسعه و فعالان و خبرنگاران محیطزیست هم به جای پرداختن به این موضوع مهم و جلب توجه حکومت به خطای بزرگ خود، تمام هم و غم خود را معطوف کردهاند به برگزاری کارزارهای سیاسی و نفرت پراکنی و دروغگویی و زاکانیستیزی و افغانستیزی و تلاش برای حذف و کشتار زیستمندانی مانند سگ و گربه و کبوتر و کلاغ و چه و چه.
خلاصه مطلب، ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند تا با تصرف ارزشهای زیستی این سرزمین به نفع انسان، زندگی هزاران نسل از دیگر زیستمندان را تباه کنند. واقعیت کاری به دولت و حکومت و جامعهنشناسان و تاریکفکران و خبرنگاران محیطزیستی ندارم چرا که درک و فهمی از اصول حاکم بر محیطزیست ندارند. ولی در مورد فعالان محیطزیست چه باید گفت؟! آنها را چه شدهاست؟! مگر قاعده مطلوب اینها نباید زبان گویای دیگر زیستمندانی باشند که زبان قابل فهم برای انسان ندارند؟!