مهشید نصیری: از پیشرفت همکاران رسانهایمان خوشحال باشیم
پایگاه خبری تحلیلی «خبرنگاران و رسانه» در نظر دارد با تولید گفتوگوهای تجربهنگارانه با پیشکسوتان و فعالان رسانهای به منظور پشتیبانی از دانش تولید شده و اندوختههای بزرگان و اهل فن که حاصل آزمون و خطاهای فراوانی بوده است، و انعکاس آنها در این عرصه کمک حال جامعه بزرگ رسانهای کشور باشد.
این بار گفتوگویی را با خانم مهشید نصیری از فعالان رسانهای استان البرز ترتیب دادهایم که حاصل این مصاحبه کوتاه، اختصاصی و صمیمانه در پی میآید:
لطفاً به عنوان اولین سئوال از بیوگرافی خودتان برای مخاطبین این پایگاه خبری بگوئید:
مهشید نصیری هستم. متولد آبان ماه ۱۳۵۵ تهران. در خانوادهای متوسط با پدر و مادری شریف که شرافت و انسانیت و بخشندگی را از آنها آموختم و به دلایلی خیلی زود در سن ۱۴سالگی ازدواج کردم. در ۱۶سالگی مادر شدم و هم چنان به همراه فرزند خردسالم در حال ادامه تحصیل بودم و در کلاسها حاضر میشدم، پس از پایان مقطع کارشناسی در رشته روانشناسی از دانشگاه آزاد کرج به عنوان پلیس زن، در فرماندهی انتظامی تهران بزرگ در کلانتریهای این شهر خدمت کردم اما به دلیل ناسازگاری سختی کار با روحیه من، استعفا دادم و یک سال در فرودگاه مهرآباد و بعد از آن هم در مراکز مشاوره خانواده تهران و کرج به عنوان مشاور مشغول به کار بودم. همزمان سه سال با یک آموزشگاه رانندگی مشارکت داشتم و خودم هم به عنوان مربی مشغول به آموزش بودم. در اواخر سالهای ۸۵ با آقای مردانه یکی از روزنامهنگاران کرج آشنا شدم و پیشنهاد دادند که خبرنگار ایشان شوم و من هم به دلیل علاقه زیاد پذیرفتم. سالها با ایشان و سایر همکاران دیگر از جمله آقای عباسزاده و آقای عابد همکاری داشتم تا اینکه با نمایندگی روزنامه مناقصه مزایده دفتر مستقل گرفتم و شروع به چاپ ویژهنامههای استان البرز کردم و بعد از آن سرپرستی کارون، عصرآزادی، بهار و سایت بهارنیوز و در نهایت مجوز صاحبامتیازی و مدیرمسئولی نشریه طلوع البرز و مجله ورزشی اجتماعی کوه سرفراز را گرفتم که بعدها به پایگاه خبری کوه سرفراز تغییر وضعیت داد و همچنان با عشق و علاقه به کار رسانهای و مطالبهگری ادامه میدهم.
از چه زمانی به این حرفه علاقمند شدید؟
در زمان دانشجویی و از همان سالهایی که در کلانتریها مشغول به کار بودم به عنوان پروژههای آسیبشناسی اجتماعی با توجه به مواردی که در مناطق استحفاظی وجود داشت گزارشهایی را مبنی بر دلایل و راههای پیشگیری از بزهکاریها ارائه میدادم و دستی برقلم داشتم. همچنین گزارش وضعیت مراجعانی که برای مشاوره داشتم و تحلیل و بررسی مسائل آنها و ریشهیابیها در انتخاب کار رسانهایام تاثیرگذار بود.
مشوق اصلی شما در این راه چه کسی بوده است؟
خانوادهام همیشه مشوق من در این سالها بودند مخصوصاً پدر و مادرم.
پس خانواده شما با فعالیتتان در مطبوعات و رسانه موافق بودند؟ اکنون چه طور؟
بله. اکنون هم موافق هستند و هیچ مخالفتی ندارند.
از آثار مکتوب و چاپ شدهتان برایمان بگوئید؟
من کتابی منتشر نکردم ولی تصمیم دارم خاطرات و مواردی که در کلانتری و مراکز مشاوره که در زندگی روزمره هیچ کس آن را تجربه نمیکند را بنویسم.
هم اکنون به چه کاری مشغولید؟
هم اکنون به روزنامهنگاری مشغول هستم و البته در خصوص فرهنگسازی و آگاهیرسانی به مردم در حفظ محیط زیست و احترام به حقوق حیوانات فعالیت بیشتری دارم.
در این راه با چه مشکلات و موانعی روبرو هستید؟
در حرفه روزنامهنگاری مشکلات زیادی وجود دارد، مخصوصاً برای مدیران مسئول که همه هزینهها را بر عهده دارند، مثل تبعیضها، باندبازیها، فقدان عدالت در توزیع آگهیها، مشکلات مالی برای چاپ و تامین هزینهها و در نهایت بیحرمتی برخی مسئولین ادارات و نادیده گرفتن زحمات همکاران خستگی را بر تن ما به جا میگذارد.
مشکل دیگر ما فقدان اطلاعات صحیح ودرک از محیطزیست در مسئولان شهری و کشوری است که با تمام تلاشهای مدافعان محیطزیست و حقوق حیوانات صداها به جایی نمیرسد و افسوس از این که اغلب همکاران نیز برای این موضوع اهمیتی قائل نیستند تا آگاهانه مطالبهگری کنند.
علاقمندان به مطبوعات و رسانه چگونه میتوانند در این عرصه موفق شوند؟
توصیه میکنم هر کس به این حرفه علاقمند است، قبل از وارد شدن ابتداء سواد رسانهای و اخلاق رسانهای را در خود تقویت کند و سپس به نمایندگی از مردم به مطالبهگری بپردازد، گذراندن کلاسهای خبرنگاری هم بسیار موثر است.
کدام یک از آثارتان به دلتان نشسته است؟
برخی گزارشهای میدانی از مواردی که پیگیری کرده و در پایگاه خبری کوه سرافراز و طلوع البرز منتشر کردم، برایم بسیار مهم بود چرا که توانستم مدافع حقوق موجوداتی باشم که همچون ما حق زندگی دارند.
از خاطرات تلخ و شیرین خودتان را در این عرصه برایمان بگویید؟
بهترین و مهمترین خاطره من به حدود سال ۸۹ برمیگردد که اولین کلاسهای خبرنگاری در البرز برگزار شد. با کمک حاج آقا ولیزاده که آن زمان رییس کانون مساجد البرز بودند و مکان را در اختیارمان گذاشتند و با درخواستی که آقای باقرپور یکی از دوستانم گرفته بودند، توانستیم اولین کلاسهای خبرنگاری را با مجوز دفتر مطالعات و برنامهریزی رسانهها و همکاری خانم دکتر علیآبادی به صورت فشرده برگزار کنیم که شخصا از ۶ صبح با خودرو شخصی به تهران میرفتم و اساتید دانشگاه تهران را برای تدریس به کرج میآوردم. ناهار و برگشت هم برعهده خودم بود تا بالاخره با وجود تعداد کم شرکت کننده آزمون برگزار شد و تنها ۱۰ نفر توانستیم مدرک روزنامهنگاری را از این مرکز دریافت کنیم که معادل مدرک دانشگاه تهران است. گر چه هرگز اداره ارشاد و مطبوعاتیها متوجه همت و زحمتی که در آن روزها متحمل شدم، نشدند و کوچکترین حمایتی هم نکردند.
اگر مطلب خاصی از قلم افتاده بیان بفرمائید؟
برای تمام دوستان و همکاران عزیزم میگویم که درستی ماندگار است برای دو روز دنیا که هیچ اعتباری ندارد از حمایت از همدیگر دست نکشیم، زیر پای هم را خالی نکنیم و از پیشرفت همکارانمان خوشحال باشیم، چرا که بالا رفتن سطح خبرنگاران و رسانهها در استان در نهایت باعث افتخار خودمان خواهد شد.
سخن پایانی:
احترام به حقوق همه زیستمندان وظیفه ماست چرا که همه موجودات حق زندگی دارند دقیقا مثل انسانها، و در کشوری که به حقوق حیوانات احترام گذاشته نشود حقوق انسانها هم قطعا پایمال خواهد شد.