چرا آبروی اشخاص برای ما بی ارزش شده است؟!

جملاتی مانند «به خودش هم می‌گویم، بحث سیاسیه… خودش هم راضی است… باور کن راستش را می‌گویم… اینکه غیبت نیست، … داریم اطلاع‌رسانی می‌کنیم و…». این‌ها توجیهاتی است که برخی وقتی پشت سر یکدیگر بدگویی می‌کنند، می‌گویند و این گونه جواز ریختن آبروی دیگران را صادر می‌کنند. غیبت آن است که پشت سر دیگران چیزی را بگوییم که او از شنیدنش ناراحت شود و فرقی ندارد این بدگویی با گفتار باشد یا افعال، اشاره باشد یا کنایه. نکته قابل توجه این است که در غیبت آن صفت و ویژگی که درباره شخص می‌گوییم واقعیت دارد و اگر واقعیت نداشته باشد تهمت است که گناهش به مراتب بالاتر است و مشمول مجازات قانوی نیز میباشد..

در روابط دوستانه، مهمانی‌ها، دورهمی‌ها و مجالسی که به هر علتی عده‌ای دور هم جمع می‌شوند، شرایط غیبت فراهم می‌شود و اشخاصی هم که نمی‌خواهند غیبت کنند تحت تأثیر قرار می‌گیرند و از ضرب‌المثل «خواهی نشوی رسوا، همرنگ جماعت شو» تبعیت کرده و آبروی دیگران را می‌ریزند.
متاسفانه باید گفت: غیبت از جمله معظلات اجتماعی است که امروزه زشتی آن در جامعه از بین رفته و در بین افراد رایج شده و مردم آن را کوچک می‌شمارند، بنابراین تا از آن‌ها بابت این رفتار انتقاد میشود،در جواب می‌گویند از دیوار مردم که بالا نرفته‌ایم، دزدی چند هزار میلیاردی که نکرده‌ایم و… غیبت علاوه بر پیامد‌های اخروی آثار سوئی نیز در زندگی دنیوی و جامعه انسانی بر جا می‌گذارد. یکی از سرمایه‌های زندگی آدمی، شخصیت و آبروی اجتماعی اوست. بنابراین هرچه آن را به خطر اندازد مثل این است که جان او را به خطر انداخته و چه بسا بالاتر و مهم‌تر از جان. چراکه خیلی‌ها حاضرند جان‌شان را بدهند نه اینکه آبرویشان برود. کسی که آبرویش رفته و هرآنچه را که دوست نداشته مردم بدانند آشکار شده، جایی در جامعه برایش نمی‌ماند و همه دیدشان نسبت به این شخص تغییر می‌کند و حتی نسبت به نزدیکانش نیز تغییر رفتار میدهد.

یکی دیگر از پیامد‌های غیبت وهتک حیثیت و آبروی اشخاص، ایجاد کینه و دشمنی در بین یکدیگر است. از آنجا که انسان دوست ندارد مردم عیب‌هایش را بدانند وقتی شخصی آن‌ها را آشکار کرد نسبت به آن شخص کینه به دل می‌گیرد و در صدد دشمنی با او برمی‌آید و حتی اگر بتواند با او درگیر می‌شود. اگر این امر غیبت وبردن آبروی اشخاص که با حالات گوناگونی نیز محقق میشود، رواج پیدا کند همه نسبت به هم دشمن می‌شوند و محبت و دوستی از بین آن‌ها می‌رود در حالی که انسان تشنه محبت است و زندگی بی‌دوستی و محبت سخت و دشوار می‌شود، ولی در عوض اگر از آبروریزی بپرهیزند و از یکدیگر بدگویی نکنند محبت در دل‌هایشان زیاد می‌شود. مشخص است اگر مردم از یکدیگر بدگویی کنند و عیب‌های همدیگر را آشکار سازند، اعتماد نسبت به هم کم می‌شود و حس بدبینی در جامعه ایجاد می‌شود بنابراین این امر باعث سلب آرامش روانی آن‌ها و در نهایت خلل در جامعه خواهد شد. تکرار و باز تولید یک فرهنگ غلط در جامعه موجب عادی شدن و شکسته شدن قبح آن می‌شود و در نتیجه موجب رواج هرج و مرج و بی ثباتی جایگاه اجتماعی افرا در جامعه خواهد شد.

هنر آن است که انسان اگر بدی از کسی می‌بیند به شخص کمک کند تا آنرا اصلاح کند یا اگر نمیتواند آن را بپوشاند و الا آبرو بردن و فحاشی و هتک حرمت اشخاص که هنر نیست..
در پایان باید ذکر کرد که چنانچه مساله بی اعتبار کردن اشخاص نهادینه شود دیگر هیچکس در امان نخواهد بود و متاسفانه چون آبروی شخص در بسیاری از موارد قابل برگشت نیست و امکان دفاع از خود و توضیح موضوع برای شخص قربانی وجود ندارد،در نتیجه امکان آشتی و دوستی با شخصی که این عمل را انجام داده است نیز بسیارضعیف است و این موضوع میتواند زمینه ارتکاب جرایم بعدی از سوی قربانی رو فراهم کرده و چرخه درگیری و مبارزه و بدبینی و کینه و نفرت بین اشخاص را باز تولید و تکرار کند که برای یک جامعه سالم بسیار مضر و خطرناک است..

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا