عملگرایی و پروژه محوری، حلقه مفقوده انسان ایرانی
مخاطب این نوشتار کوتاه هم شهروندان هستند هم مسئولین و مدیران..انسان ایرانی گمشده ای دارد که تا کنون کمتر بدان پرداخته شده و تا زمانی که این گره ذهنی آسیب شناسی و حل نشود،امیدی به تغییر اساسی در شرایط زندگی و کشور وجود ندارد.بارها شده است که ما اقدام به تعریف هدف یا خواسته یا نقطه مطلوبی میکنیم اما پس از صرف زمان و هزینه و نیروی کار و تلاش به آن خواسته خود نمیرسیم…براستی چرا؟؟ شاید یکی از دلایلی که کمتر بدان توجه شده اینست که در غرب برای هرکاری در هر سطحی یک پروژه عملیاتی تعریف میشود و بر آن اساس بودجه بندی و برنامه ریزی میشود و بودجه و نیروی انسانی و امکانات خرج میشود و مرحله به مرحله کار پیش میرود تا به موفقیت و سرانجام مطلوب مد نظر شهروند غربی میرسد.اما در کشور ما اینگونه نیست و اساسا عملگرایی و تعریف پروژه عملیاتی قابل اجرا و با مدت زمان مشخص و تقسیم وظایف صرفا در پروژه های عمرانی آنهم به شکل معیوب وجود دارد با صرف زمان طولانی و هزینه های سرسام آور،که در نهایت هم در بیشتر موارد استاندارد نیست..اما در سایر موارد چه در سطح فردی چه خانوادگی چه مدیریت کشور،چیزی بنام زمان بندی اجرای طرح،تقسیم دقیق و عادلانه وظایف میان نیروی انسانی و برآورد واقعی از مشکلات پیش رو طبق کار کارشناسی و انسجام تمامی اجزا جهت به ثمر رسیدن به موقع طرح و برنامه مورد نظر وجود ندارد و در بسیاری از موارد دیده میشود که مصوبات خوبی تصویب میشود اما به ثمرنمیرسد و باز هم جلسات جدیدی برای حل مشکل برگزار میشود و در یک دور و تسلسل بی پایان گرفتار شده ایم.چون پیگیری جدی و منظم جهت اجرای مصوبات قبلی انجام نمیشود..چون شخص یا نهادی که باید کار را انجام دهد مشخص نمیشود یا اگر مشخص شده بازخواست نمیشود..چون دست ها و عواملی زیادی هست که مانع انجام کار میشود..چون از زیر کار فرار کردن در کشور ما رایج است..چون وجدان کاری کمرنگ شده است..چون منافع ملی و جمعی در اولویت نیست بلکه منافع شخصی در اولویت است..چون مراحل انجام کار به درستی پیش بینی نشده است و سایر موارد که از حوصله بحث خارج است..در پایان باید گفت تا زمانی که این طرز فکر و عمل اصلاح نشود،هر میزان که غصه بخوریم و آرزوی تمدن غرب یا پیشرفت یا اجرای عدالت را داشته باشیم،آرزوهای قشنگی خواهد بود که هرگز محقق نخواهد شد.